Under construction

ペルシア語

第19課 | 第20課 | 第21課|


(۲۰‬) آموزِشِ زَبانِ فارسی

第20課

過去完了形(ماضِی بَعید/ماضیِ دور)

過去完了形は過去分詞にبودَن(būdan)の過去形をつけて作る。 肯定

過去分詞 رَفتِه + بودَم (-būdam)=رَفتِه بودَم

過去分詞  رَفتِه + بودی (-būdī) =رَفتِه بودی

過去分詞  رَفتِه + بود  (-būd)=رَفتِه بود

過去分詞  رَفتِه + بودیم  (-būdīm)=رَفتِه بودیم

過去分詞  رَفتِه + بودید  (-būdīd)=رَفتِه بودید

過去分詞  رَفتِه + بودَند  (-būdand)=رَفتِه بودَند

繰り返される場合は、ネ靠譬が省略されることがある。

داشتَن - بودَن の過去完了形、過去形と同じ形で表す。

過去完了形の用法

1.過去の時点よりさらに過去に起こって、完全に終了したこと。

وَقتی مَن بِه خانِه رِسیدَم، هَمه خوابیدِه بودَند.「私が家に着いたとき、みんな寝ていました。」

否定

وَقتی مَن بِه خانِه رِسیدَم، هَنوز بَچّه ها نَخوابیدِه بودَند. 「私が家に着いたとき、子供たちまだ寝ていませんでした。」

2.過去に完全に終了したこと。説明的な文章ではよく用いられる。

قَبل از ساعَت دَه عَلی بِه سَرِ کارَش رَفتِه بود. 「十時の前アリー勤めに行っていた。」

دیروز عَروسیِ پِسَرِ دایی اَم بود. او خانِوادِۀ خانمِ مَن را هَم بِه عَروسی دَعوَت کَردِه بود.

「昨日は私のいとこの結婚式でした。彼は私の奥さんの家族も結婚式に招待していた。」

عَروس خیلی قَشَنگ شُدِه بود. 「花嫁はとてもきれいになっていた。」

خانُمِ مَن لِباس سِفید پوشیدِه بود. 「私の奥さんは白い服を着ていた。」

注意:

خانُمِ سوزوکی را در ایران دیدَم. او خیلی خوب بِه فارسی حَرف می زَد. 「私は鈴木さんをイランで会いました。とても上手に話ていた。」

وقتیکِه مَن بِه خانِه رِسیدَم، بچِه ها داشتَند می خوابیدند. 「私は彼らの家に着いたとき、子供たちは寝ているところだった。」

こんな文章では動詞は完全に終了してない。この場合は過去完了形は用いられません。

非分離人称代名は動詞の語尾につけて目的格を表す。

(ضَمیر مُتّصِل دَر نَقشَ مَفعولی)

普段は会話で用いられる。

دیدَمَش = او را دیدَم 「私は彼を見た。」

آنها را رِساندِه بودم = رِساندِه بودَمِشان 「私は彼らを連れって行った。」

ما را نِگاه کَرد = نِگاهِمان کرد 「彼は私たちを見た。」

形容詞と名詞に(-オ )をつけて抽象名詞を作る。

(.با اِضافِه کَردَنِ ‹ی، ا› بِه صِفَت، اِسم مَعنی ساختِه می شَوَد)

سَرد + ی = سَردی(寒さ)

語尾が(ه)の場合は、ه 省いてگیをつける。

خَستِه + گی = خَستِگی (疲れ)

ماشینِ مَن بِه بُزُرگیِ ماشینِ تُو نیست. 「私の車と貴方の車は大きさが違います。」

تا حالا غَذا بِه این خُوشمَزِگی نَخُوردِه بودَم. 「今までこの程度のおいしさは食べたことなかった。」

形容詞と名詞に(ی)、または(الف)をつけて同意味の抽象名詞を作るのは6つの単語しかありません(پَهنا، فَراخا، ژَرفا، دِرازا، گَرما، سَرما)。

例:سَرد + ا = سَرما (寒さ) گَرم + ا = گَرما (暑さ)

نِمونِهٔ‮ ‬جملِه 編集

‬دوستم که هفتهٔ‮‮ ‬پیش به اصفهان رفته بود، ‮ ‬دیشب برگشت.

先週エスファハーンに行った私の友だちが、昨晩戻ってきた。

وقتیکه او به خانه برگشت،‮ ‬من هنوز نخوابیده بودم.

彼が家に帰ってきたとき、私はまだ眠っていなかった。

با اینکه چند بار توضیح دادم،‮ ‬باز منظورِ‮ ‬من را نفهمید.

何度も説明したにもかかわらず、まだ私の意図を理解しなかった。

دیشب از گرما نتوانستم خوب بخوابم.

作夜は暑さのあまりによく眠れなかった。

من الان می‌خوابم‮. ‬لطفاً‮ ‬یک ساعتِ‮ ‬دیگر بیدارم کنید.

私は今眠ります。どうぞ、一時間後に私を起こして下さい。


تمرین‮ ۱ 編集

مثال‮: ‬خریدن‮ ‬‭-‬‮ ‬خرید‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود‮ ‬‭=‬‮ ‬خریده بود

  • ‬بودن‮ - ‬بود‮ = ‬بود
  • ‬داشتن‮ - ‬داشت‮ = ‬داشت

۱. شروع شدن - شروع‮ ‬‭+‬‮ ‬شد‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود =‮

۲‮‬. نشستن - نشست‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود = ۳. ‬خوابیدن - خوابید‮ ‬‭+‬‮ ‬ه = ۴‮‬. نوشتن - نوشت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود = ۵. ‬بیدار شدن - بیدار‮ ‬‭+‬‮ ‬شد‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود = ۶‬. بیدار کردن - بیدار‮ ‬‭+‬‮ ‬کرد‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود = ۷. شستن - شست‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود = ۸‮‬. درست کردن - درست‮ ‬‭+‬‮ ‬کرد‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود‮‬‭= ‬ ۹. برگشتن - بر‮ ‬‭+‬‮ ‬گشت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود‮ ‬‭= ‬

۱۰‮‬. گفتن - گفت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود‮ ‬‭=‬

تمرین ‮ ‬۲ 編集

' '
‬من‮ ‬دید‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودم‮ دیده بودم
‬تو‮ ‬دید‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودی‮ دیده بودی
‬او‮ ‬دید‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود دیده بود
‬ما‮ ‬دید‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودیم‮ دیده بودیم
‬شما‮ ‬ ‬ دید‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودید ‮ دیده بودید
‬آنها‮ ‬دید‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودند‮ دیده بودند

مثال‮: ‬وقتیکه ما به فرودگاه رسیدیم، ‬راهنمایِ‮ ‬شرکت به آنجا‮ (‬آمده بود‮). ‬ ‮< ‬آمدن‮ >

‮۱. ‬وقتیکه من به کلاس رسیدم، ‬کلاس‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬شروع شدن‮ >

‮۲. ‬فیلمی را که امروز تلویزیون نشان داد، ‬من قبلاً‮ ‬هم‮ ‮(———————————). ‬ ‮ ‬ ‮< ‬دیدن‮ >

‮۳. ‬وقتیکه ما به فرودگاه رسیدیم، ‬راهنما در فرودگاه‮ ‮(———————————) ‬ ‮ ‬ ‮< ‬منتظر بودن‮ >

‮۴. ‬وقتیکه من به خانه برگشتم، ‬همه‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬خوابیدن‮ >

‮۵. ‬وقتیکه من بیدار شدم، ‬او به‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬سرِ‮ ‬کار رفتن‮ > ‬

تمرین‮ ‬۳ 編集

' '
‬من‮ ‬نرفت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودم‮ نرفته بودم
‬تو‮ ‬نرفت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودی‮ نرفته بودی
‬او‮ ‬نرفت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بود نرفته بود
‬ما‮ ‬نرفت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودیم‮ نرفته بودیم
‬شما‮ ‬ ‬ نرفت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودید ‮ نرفته بودید
‬آنها‮ ‬نرفت‮ ‬‭+‬‮ ‬ه‮ ‬‭+‬‮ ‬بودند‮ نرفته بودند

مثال‮: ‬شما قبلاً‮ ‬هم به ایران آمده بودید؟ نه، ‮ ‬نیامده بودم‮.

‮۱. ‬شما قبلاً‮ ‬هم دربارهٔ ‬این مسافرت با او صحبت کرده بودید؟

‮۲. ‬شما قبلاً‮ ‬هم در ایران به عروسی رفته بودید؟

‮۳. ‬شما قبلاً‮ ‬هم آن فیلم را دیده بودید؟

‮۴. ‬شما قبلاً‮ ‬هم در جایِ‮ ‬دیگری فارسی یاد گرفته بودید؟

‮۵. ‬شما قبلاً‮ ‬هم به او نامه نوشته بودید؟

تمرین‮ ‬۴ 編集

مثال‮: ‬تو دفعهٔ‮ ‬اوّل امتحانِ‮ ‬رانندگی قبول شدی؟ بله، ‬همان دفعهٔ‮ ‬اوّل قبول شدم‮. ‬البتّه خوب‮ (‬تمرین کرده بودم‮). ‬ ‮< ‬تمرین کردن‮ >‬

‮۱‮. ‬دیشب ساعتِ‮ ‬یازده فیلم را نگاه کردید؟

من ساعتِ‮ ‬یازده بیدار بودم و دیدم ولی مینا ساعتِ‮ ‬یازده‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬خوابیدن‮ >

‬۲‮‬. چقدر خوب توانستی در عروسی به زبانِ‮ ‬فارسی صحبت بکنی‮!

قبل از عروسی آن جمله‌ها را چند بار‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬تمرین کردن‮ >

۳. ‬امروز چه آسان توانستی خانهٔ‮ ‬آنها را پیدا بکنی؟

من خیابانهایِ‮ ‬تهران را خوب بلدم‮. ‬البتّه مینا جان هم نقشهٔ‮ ‬آنجا را خوب‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬کشیدن‮ >

۴‮‬. تو وقتی که در دانشگاه قبول شدی، مجرّد بودی؟

نه، ‮‮(———————————). ‬ ‮< ‬ازدواج کردن‮ >

۵. ‬قبل از اینکه به بانک بروم، من پولها را‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬شمردن‮ >

تمرین ‬۵ 編集

مثال‮: ‬من قبلاً‮ ‬هم به آنجا رفته بودم باز امروز راه را گم کردم‮.

با اینکه من قبلاً‮ ‬هم به آنجا رفته بودم، ‮ ‬باز امروز راه را گم کردم‮.

‮۱. ‬من چند بار این جمله را خوانده‌ام ولی معنی آن را خوب نمی‌فهمم‮.

‮با وجودیکه‮ ‮‮(———————————) ولی ‮‮(———————————).

‮۲. ‬من دیشب خوب خوابیدم باز هنوز خسته هستم‮.

‮‬با اینکه‮ ‮‮(———————————) باز ‮‮(———————————).

‮۳. ‬من چند بار به او توضیح دادم ولی منظورِ‮ ‬من را نفهمید‮.

‮‬با اینکه‮ ‮‮(———————————)‬ ولی ‮‮(———————————).

‮۴. ‬من خیلی درس خوانده بودم امّا در امتحان قبول نشدم‮.

‮‬با وجودیکه ‮‮(———————————)‮ ‬امّا ‮‮(———————————).

‮۵. ‬او چند بار اسمم را پرسیده بود باز اسمم را اشتباه می‌گفت.

‮‬با اینکه ‮‮(———————————)‮ ‬باز ‮‮(———————————).

‮۶. ‬تقریباً‮ ‬معنیِ‮ ‬کلمه‌ها را می‌فهمم امّا نمی‌توانم این فرم را درست پر کنم‮.

با اینکه ‮‮(———————————)‮ ‬امّا ‮‮(———————————).

تمرین‮ ‬۶ 編集

گرم‮ + ‬ی‮ = ‬گرمی‮ (‬گرم بودن‮)

تَنها‮ + ‬ی‮ = ‬تَنهایی‮ (‬‭ ‬تنها بودن‮)

خوشمزه‮ + ‬ی‮ = ‬خوشمزگی‮ (‬خوشمزه بودن‮)

مثال‮: ‬رشتهٔ ‬تو خیلی سخت است‮. ‬رشتهٔ‮ ‬من به‮ (‬سختی‮) ‬رشتهٔ‮ ‬تو نیست‮.

۱. ‬هوا سرد بود ولی من‮ ‮(———————————) ‬هوا را احساس نمی‌کردم‮.

‬۲. او واقعاً‮ ‬خوب است‮. ‬من هیچوقت‮ ‮(———————————) ‬او را فراموش نمی‌کنم‮.

‬۳. اوّل خیلی خوشحال شدیم ولی‮ ‮(———————————) ‬ما زیاد طول نکشید‮.

‮‬۴. او همیشه ناراحت بود و جز من هیچ‌کس دلیلِ ‮‬‮‮(———————————) ‬او را نمی‌دانست‮.

‬۵. این شیرینی خیلی خوشمزه است‮. ‬من شیرینی به این‮ ‮(———————————) ‬تا حالا نخورده بودم‮.

۶. این پارک واقعاً‮ ‬قشنگ است‮. ‬من تا حالا پارک به این‮ ‮(———————————) ‬ندیده بودم‮.

۷. من همیشه در خانه تنها هستم‮. ‬از‮ ‮(———————————) ‬خسته شدم‮.

‬۸. آن روز خیلی خسته بودم‮. ‬از‮ ‮(———————————) ‬نمی‌توانستم راه بروم‮.

‬۹ دیشب خیلی نگران بود‮. ‬از‮ ‮(———————————) ‬نتوانستم بخوابم‮.

‬۱۰. تو گرسنه نیستی؟ من واقعاً‮ ‬از‮ ‮(———————————) ‬دارم می‌میرم‮. ‬

تمرین‮ ‬۷ 編集

ضمیرِ‮ ‬مفعولیِ‮ ‬متّصل

' ' '
من‮ (‬آن را‮) ‬دیدم دیدم‮ ‬‭+‬‮ ‬ش دیدَمش
تو‮ (‬آن را‮) ‬دیدی دیدی‮ ‬‭+‬‮ ‬ش دیدیش
او‮ (‬آن را‮) ‬دید دید‮ ‬‭+‬‮ ‬ش دیدَش
ما‮ (‬آن را‮) ‬دیدیم دیدیم‮ ‬‭+‬‮ ‬ش دیدیمَش
شما‮ (‬آن را‮) ‬دیدید‮ ‬ دیدید‮ ‬‭+‬‮ ‬ش دیدیدَش
آنها‮ (‬آن را‮) ‬دیدند دیدَند‮ ‬‭+‬‮ ‬ش دیدندَش

مثال‮ :‬‭ ‬این را بنویس‮. ‬ ‮(‬بنویسَش‮)

‮۱. ‬آن را پختم‮. ‬ ‮‮(———————————)

۲‮. ‬این را بخوان‮. ‬ ‮‮(———————————)

۳‮. ‬آن را خریدم‮. ‬ ‮‮(———————————)

۴‮. ‬او را ببین‮. ‬ ‮‮(———————————)

‮۵. ‬آن را خوردیم‮. ‬ ‮‮(———————————)

۶‮. ‬باید نوشته تان را ببینم‮. ‬ ‮‮(———————————)

۷‮. ‬من بسته را آوردم‮. ‬ ‮‮(———————————)

تمرین‮ ‬۸ 編集

' ' '
من‮ (‬تو را‮) ‬بیدار می‌کنم بیدار‮ ‬‭+‬ت‮ ‬‭+‬‮ ‬می‌کنم بیدارَت می‌کنم
من‮ (‬او را‮) ‬بیدار می‌کنم بیدار‭+‬‮ ‬ش‮ ‬‭+‬‮ ‬می‌کنم بیدارَش می‌کنم
‬من‮ (‬شما را‮) ‬بیدار می‌کنم بیدار‮ ‬‭+‬‮ ‬تان‮ ‬‭+‬‮ ‬می‌کنم بیدارِتان می‌کنم
‬من‮ (‬آنها را‮) ‬بیدار می‌کنم بیدار‮ ‬‭+‬‮ ‬شان‮ ‬‭+‬‮ ‬می‌کنم بیدارِشان می‌کنم
او‮ (‬من را‮) ‬بیدار می‌کند‮ ‬ بیدار‮ ‬‭+‬‮ ‬م‮ ‬‭+‬‮ ‬می‌کند بیدارَم می‌کند
او‮ (‬ما را‮) ‬بیدار می‌کند بیدار‭+‬‮ ‬مان‮ ‬‭+‬‮ ‬می‌کند بیدارِمان می‌کند

مثال‮ :‬‭ ‬تو‮ (‬آنها را‮) ‬بیدار کن‮. ‬ ‮(‬تو بیدارِشان کن‮).

‮۱. ‬او دیگر زنده نیست. باید او را فراموش کنی‮.

او دیگر زنده نیست. باید‮ ‮(———————————) ‬کنی‮.

‮۲. ‬فردا آنها را دعوت کرده است‮.

فردا‮ ‮(———————————) ‬کرده است‮.

‮۳. ‬ماشینِ‮ ‬من باز خراب شده است‮. ‬لطفاً‮ ‬بیا و آن را درست بکن‮.

ماشینِ‮ ‬من باز خراب شده است‮. ‬لطفاً‮ ‬بیا و‮ ‮(———————————) ‬بکن‮.

‮۴. ‬باز آنها دارند ما را نگاه می‌کنند‮.

باز آنها دارند‮ ‮(———————————) ‬می‌کنند‮.

‮۵. ‬پولم را که گم کرده بودم امروز زیرِ‮ ‬صندلی آن را پیدا کردم‮.

پولم را که گم کرده بودم، امروز زیرِ‮ ‬صندلی‮ ‮(———————————) ‬کردم‮.

تمرین‮ ۹‬ 編集

مثال‮: ‬کتابی را که هفتهٔ‮ ‬پیش تو به من‮ (‬داده بودی‮)‬، ‮ ‬دیروز خواندم‮. ‬ ‮<‬‭ ‬دادن‮ >‬

‮۱. ‬پسرم که ماه پیش به ژاپن‮ ‮(———————————)، ‮ ‬دیشب به ایران برگشت‮. ‬ ‮< ‬رفتن‮ >

‮۲. ‬وقتیکه تو‮ ‮(———————————)، ‮ ‬ما لباسها را شستیم‮. ‬ ‮< ‬خوابیدن‮ >

‮۳. ‬لباسی که تو در عروسی‮ ‮(———————————)‬، ‮ ‬خیلی قشنگ بود‮. < ‬پوشیدن‮ >

‮۴. ‬آن لباسی که مادرت برایم از انگلیس‮ ‮(———————————)‬، ‮ ‬کاملاً‮ ‬به اندازه بود‮. ‬ ‮< ‬آوردن‮ >

‮۵. ‬وقتیکه تُو تویِ‮ ‬حمّام‮ ‮(———————————)‬، ‮ ‬دوستت تلفن کرد‮. ‬ ‮< ‬بودن‮ >

گفتگو 編集

مادرِ‮ ‬شادی‮ ‬ ‮: ‬چقدر شبی که دنبالِ‮ ‬شادی رفتیم فرودگاه شلوغ‮ ‬بود‮. ‬من فرودگاه را به‮ این شلوغی تا حالا ندیده بودم‮.

شادی ‮: ‬با این وجود ما زود همدیگر را پیدا کردیم‮. ‬شما کی به فرودگاه‮ ‬رسیدید؟

مادرِ‮ ‬شادی‮ ‬ ‮: ‬قبل از اینکه هواپیما رویِ‮ ‬زمین بنشیند‮. ‬ما تویِ‮ ‬فرودگاه بودیم‮.

مینو ‮:‬خانمِ‮ ‬یومیکُو، ‮ ‬شما قبلاً‮ ‬هم به ایران آمده بودید؟

یومیکُو ‮: ‬نخیر، ‮ ‬نیامده بودم‮. ‬این اولیّن بار است‮.

مینو ‮: ‬با اینکه تا حالا در ایران نبودید، ‮ ‬خیلی فارسی را قشنگ صحبت می‮ کنید‮

یومیکُو ‮: ‬اینطور هم نیست‮. ‬شما لطف دارید‮.

شایان ‮: ‬شادی جان، ‮ ‬شیرینی ای که برایمان از ژاپن آورده بودی، ‮ ‬خیلی خوشمزه بود‮. ‬همان روزیکه به ما دادی، ‮ ‬خوردیمشان‮.

شادی ‮: ‬راست می‌گویی یا شوخی می‌کنی؟ ‬سارا اصلاً‮ ‬نتوانست بخورد‮.

مینو ‮: ‬چرا، ‮ ‬به نظرِ‮ ‬من واقعاً‮ ‬خوشمزه بود‮.

شادی ‮: ‬دفعهٔ‭ ‬دیگر باز هم برایتان می‌آورم‮.

مینو ‮: ‬خانم یومیکو چایتان سرد شده است‮. ‬یک چای دیگر برایتان بریزم‮.

یومیکُو ‮: ‬نه متشکّرم‮. ‬همین خوب است‮.

مینو ‮: ‬این پسته تازه است‮. ‬بفرمائید ‮ یومیکُو ‮: ‬قبل از اینکه به ایران بیایم پستهٔ‮ ‬تازه نخورده بودم‮. ‬خوشمزه است‮.

مینو ‮: ‬نوشِ‮ ‬جان‮.

پاسخ پرسش‌ها 編集

تمرین ۱ - سؤال ۱. (شروع شده بود) ۲. (نشسته بود) ۳. (خوابیده بود) ۴. (نوشته بود) ۵. (بیدار شده بود) ۶. (بیدار کرده بود) ۷. (شسته بود) ۸. (درست کرده بود) ۹. (برگشته بود) ۱۰. (گفته بود)

تمرین ۲ - سؤال ۱. (شروع شده بود) ۲. (دیده بودم) ۳. (منتظر بود) ۴. (خوابیده بودم) ۵. (به سرِ کار رفته بود)

تمرین ۳ - سؤال ۱. (نه، صحبت کرده بودم) ۲. (نه، نرفته بودم) ۳. (نه، ندیده بودم) ۴. (نه، یاد نگرفته بودم) ۵. (نه، ننوشته بودم)

تمرین ۴ - سؤال ۱. (خوابیده بود) ۲. (تمرین کرده بودم) ۳. (توضیح داده بود) ۴. (ازدواج کرده بودم) ۵. (شمرده بودم)

تمرین ۵ - سؤال ۱. (با وجودیکه من چند بار این جمله را خوانده‌ام ولی معنی آن را خوب نمی‌فهمم) ۲. (با اینکه من دیشب خوب خوابیدم باز هنوز خسته هستم) ۳. (با اینکه من چند بار به او توضیح دادم ولی منظورِ من را نفهمید) ۴. (با وجودیکه من خیلی درس خوانده بودم امّا در امتحان قبول نشدم) ۵. (با اینکه او چند بار اسمم را پرسیده بود باز اسمم را اشتباه می‌گفت) ۶. اگر چه معنیِ کلمه‌ها را می‌فهمم امّا نمی‌توانم این جمله را معنی کنم.

تمرین ۶ - سؤال ۱. (سرمایِ، سردیِ) ۲. (خوبی) ۳. (خوشحالی) ۴. (ناراحتی) ۵. (خوشمزگی) ۶. (گرسنگی) ۷. (نگرانی) ۸. (تنهایی) ۹. (خستگی) ۱۰. (گرسنگی)

تمرین ۷ - سؤال ۱. (پختمش) ۲. (بخوانش) ۳. (خریدمش) ۴. (ببینش) ۵. (خوردیمش) ۶. (ببینمش) ۷. (آوردمش)

تمرین ۸ - سؤال ۱. (فراموشش) ۲. (دعوتشان) ۳. (درستش) ۴. (نگاهمان) ۵. (پیدایش)

تمرین ۹ - سؤال ۱. (رفته بود) ۲. (خوابیده بودی) ۳. (پوشیده بودی) ۴. (آورده بود) ۵. (بودی)


کلمه هایِ‮ ‬تازه‬ 編集

‮‬مُردَن‮ / ‬مُرد‮ / میر


  • اِحساس کَردَن‬:ehsās kardan‮ ‬:感じる
  • اَز:az‮ ‬:~の原因で
  • اِشتِباه‬:eshtebāh‭ ‬‮ ‬:違い
  • اِشتِباه کَردَن‬:eshtebāh kardan‮ ‬:間違える
  • اَلبَتّه‮‬:albatte‮ ‬:たしかに、もっとも
  • اینطور ‬:‮ī‬n-tour‮ ‬:このように
  • بااینکِه‬:bā ‬‮ī‬nke‮ ‬:~にもかかわらず
  • باوُجودِیکِه:bā‭ ‬voj‮ū‬d‮ī‬ke‮ ‬:もかかわらず
  • بیدار کَردَن‮(‬را‮)‬:b‮ī‬dār kardan‮ ‬:起こす
  • پیدا کَردَن‮(‬را‮)‬:pe‮ī‬dā‭ ‬kardan‮ ‬:見つける
  • تنهایی ‬:tanhā‮ī‬:孤独、一人で
  • توضیح دادَن‮(‬بِه‮)‬:touz‮ī‬h dādan‮ ‬:説明する
  • خوبی ‬:kh‮ū‬b‮ī‬:優しさ、良さ
  • خُوشحالی ‬:khoshhāl‮ī‬:楽しさ
  • خُوشمَزِگی‬:khoshmazeg‮ī‬:おいしさ
  • دَلیل‌‮‬:dal‮ī‬l‮ ‬:理由、原因
  • رانَندِگی:rānandeg‮ī‬:運転
  • رانَندِگی کَردَن ‬:rānandegī kardan‬‮ ‬:運転する
  • زِندِه ‬:zende‮ ‬:生きている
  • سَخت ‬:sakht‮ ‬:難しい、大変、厳しい
  • سَختی‮‬:sakht‮ ‬:難しさ、厳しさ
  • سَردی ‬:sardī‮ ‬:寒さ
  • سَرما ‬:sarmā:寒さ
  • شُلوغی ‬:shol‮ū‬gh‮ī‬:騒ぎ、混雑
  • شُما لُطف دارید
  • شوخی کَردَن‮(‬با‮‮)‬‬:sh‮ū‬khī ‬kardan:冗談する
  • قَبول شُدَن‮( ‬دَر‮ )‬‬:qab‮ū‬l shodan‮ ‬:受け入れられる、合格する
  • قَشَنگی ‬:qashang‮ī‬:美しさ
  • گَرما ‬:garmā:暑さ
  • گُم کَردَن‮( ‬را‮ ) ‬:gom kardan:なくす
  • لُطف داشتَن‮( ‬بِه‮ )‬:lotf‭ ‬dāshtan‮ ‬:気を使う
  • مُردَن‮‬:mordan‮ ‬:死ぬ
  • مَنظور‬:manz‮ū‬r‮ ‬:意図
  • ناراحَتی:nārāhat‮ī‬:不快、不安、心配