ペルシア語/第32課
Under construction
ペルシア語 |
---|
第31課 | 第32課| テスト 29~32課 | |
(۳۲) آموزِشِ زَبانِ فارسی
第32課
話し言葉2 (زَبانِ گُفتاری)
(hā) が (ā) に発音される。
دُختَرها は دُختَرا (dokhtar-ā) に発音する。
زَنها は زَنا (zan-ā) に発音する。
را (rā) رُو (ro) や وُ (o) に発音する。
単語はالف، ه، وで終わると رو (ro) と発音される。
ما را は ما رُو (māro) と発音される。
単語は別の文字で終わると (ro) や و (o) どちらにも発音される。
اُتاقَمُو/ اُتاقَم رُو جَمع کَردَم. 「自分の部屋を片付けました。」
単語の後は (ham:~もまた) が来ると را(rā)が発音されない、もしくは رَ (ra)だけ発音されないことは多いです。
مَن را هَم بِبَر. / مَنَم بِبَر 「私も連れていって。」
این لِباسها را هَم بِشوی. / این لِباسارَم بِشور. 「この洗濯物(複数)も洗って。」
単語は الف، ه، و で終わると اَم (am) と発音される。
اونااَم رَفتَن. 「彼らも行きました。」
بَچّه اَم غَذاشُو خُورد. 「子供も自分のご飯を食べた。」
دارواَم بِخَر. 「薬も買って。」
限定名詞と不定名詞
یِک دُختَری は یِه دُختَرِه (ye dokhtar-e) に発音する。
限定名詞で相手が知っている場合は دُختَرِه (dokhtar-e) に発音することが多いです。
دُختَرِه رَفت. 「その女の子は行った」
دُختَرِه رُو دیدَم. 「その女の子に会いました」
کِتابَه رُو خَریدَم. 「その本を買いました」
نِمونِهٔ جملِه
編集اون دُختَرَه رُو بِبین.
あの女の子を見て。
بِلَخَرِه پِسَرِه دیروز اومَد و کِتاباتُو پَس داد.
昨日やっとあの男は来て、あなたの本を返してくれた。
مُچَکِرَم. دیگِه نِمی تونَم بُخُورَم. دَسِ تون دَرد نَکُنِه.
ありがとうございます、もう食べられません。ごちそうさまでした。
تمرین ۱
編集مثال: کتابها = کتابا
دخترها =
کلاسها =
مادرها =
دلها =
خواهرها =
برادرها =
تمرین ۲
編集برایِ نشان دادنِ معرفه (e) (ه غیر ملفوظ) به آخرِ اسم اضافه میشود.
مثال: آن دُختَرِ= اون دُختَرِه
(آن) دختر= دُختَرِه
۱. آن زن آمد =
۲. آن مرد گفت =
۳. آن دوربین خوب نیست=
۴. آن لباس کثیف است=
۵. (آن) کتاب کجاست=
۶. (آن) پسر رفت=
تمرین ۳
編集اگر حرفِ آخرِ کلمه الف، و، ه (غیر ملفوظ) باشد، «را»، «رُو» تلفّظ میشود.
مثال ۱: شُما را = شُما رُو
تو را = تو رو ما را = ما رو
(اونا)آنها را = اونا رو نامه را = نامه رو
غیر از حروف الف ، و، ه (غیر ملفوظ)، «را» بعد از کلمه هم بصورت «رُو» هم «وُ» تلفّظ میشود.
کتابَت را = کتابِت روُ = کتابوُ
آن \ او را = اونروُ = اونوُ
۱. ساعتت را =
۲. کتابم را =
۳. میزش را =
۴. کُدام را=
۵. اتاقمان را =
۶ . کیفم را =
۷. شرکتَم را =
۸. صندلیتان را =
۹. کی را =
۱۰. لباسَت را =
تمرین ۴
編集حرف یا حروفِ کلمه، به حرفِ دیگری تبدیل شده است. | یک حرف به کلمه اضافه شده است. | یک حرف از کلمه حذف شده است. |
بِاِلاخَرِه بِلَخَرِه کُجاست کو بَرایِ واسهٔ چِه چی هیجدَه هیژدَه دیگَر دیگِه مَگَر مَگِه اَگَر اَگِه باشَد باشِه حَذف حَذو هِفدَه هیودَه یک یه |
او اون آن اون اِنگِلیسی اینگیلیسی شِش شیش کوچِک کوچیک چِطور چِطوری خانُم خانوم
|
دَقیقِه دَیقِه |
حروفِ < چ و ش > به همدیگر عوض شدهاند. | حروفِ < ل، ع، ر، د > از کلمه حذف شدهاند. | حروفِ < ح، ه > از کلمه حذف شدهاند. | حرفِ < ت > از کلمه حذف شده است. |
مُتَشَکّرَم مُچَکِرَم هیچکُدام هیشکُدوم هیچکی هیشکی |
اَصلَاً اَصَن مِثلِ مِثِ دَفعِه دَفِه چِقَدر چِقَد وَضع وَض بَعد بَد چِطُور چِطُو صَبر صَب چَند تا چَن تا مَعلوم مَلوم |
دَه دَ چَهار چار مَن هَم مَنَم تَنهایی تَنایی دانِشگاه دانِشگا صَفحِه صَفِه صُبح صُب صُبحانِه صُبونِه راه را صُحبَت صُبَت را هم رَم نُه نُ نِگاه نگا |
دَست دَس خَستِه خَسِه نیست نیس دوست دوس هَفت هَف هَشت هَش راست راس پُستخانِه پُسخونِه ایستگاه ایسگا دُرُست دُرُس |
کلمههایی را که بصورتِ فارسیِ نوشتاری نوشته شده است، به فارسیِ گفتاری تغییر داده و تویِ پرانتز بنویسید.
مثال: هفت دفعه به انگلیس رفتهام.
(هف)(دفه) به (اینگیلیس) (رفتَم).
۱. به او گفتم صبحانه نخوردهام. گفت الان برایت درست میکنم.
(———————————) گفتم(———————————)(———————————). گفت الان(———————————) (———————————) میکنم.
۲. صبر کن. تا ایستگاه تو را میرسانم.
(———————————) تا(———————————) تو(———————————) (———————————).
۳. اگر پستخانه میروی آن نامه را هم برایم پست کن.
(———————————) (———————————) (———————————) (———————————) نامه(———————————) (———————————) (———————————) کن.
۴. نمیخواهم هیچکی پیشِ من بماند. میخواهم تنها باشم. (———————————) (———————————) پیشِ من(———————————). (———————————) (———————————) باشم.
۵. بالاخره من هم دانشگاه را تمام کردم.
(———————————) (———————————) (———————————)(———————————)(———————————) کردم.
۶. تقصّیرِ من نیست. تقصّیرِ من(———————————).
تمرین ۵
編集کلمههایی را که بصورتِ فارسیِ گفتاری نوشته شده است، به فارسیِ نوشتاری تغییر داده و تویِ پرانتز بنویسید.
مثال: دوسِت داره.
(دوستت) (دارد).
۱. اگه می ری نون بخری واسه منَم یکی بخر؟
(———————————) (———————————) (———————————) بخری(———————————)(———————————) یکی بخر. ۲. اصن برا من هیچوقت سوغاتی نمی یاره.
(———————————) (———————————) من هیچوقت سوغاتی(———————————).
۳. چقد دیگه پول مونده؟
(———————————) (———————————) پول (———————————)؟
۴. هیشکی خونه نیس.
(———————————) (———————————) (———————————).
۵. بچّه کو؟
بچّه(———————————)؟
تمرین ۶
編集کلمههایی را که بصورتِ فارسی نوشتاری نوشته شده به فارسی گفتاری تغییر داده و تویِ پرانتز بنویسید.
مثال: آن دختر باز هم به اینجا آمد.
(اون) (دختره) (بازم) اینجا (اومد).
۱. اینها را از رویِ میز جمع کن.
(————————) (————————) از (————————) میز (————————) کن.
۲. من نمیتوانم خودم تنها آن فرش را بشویم.
من (————————) خودم (————————) (————————) فرش (————————) (————————).
۳. تا نیم ساعتِ دیگر حاضر میشوم.
تا نیم ساعتِ (————————) حاضر (————————).
۴. رؤیا کجاست؟
رؤیا (————————)؟
۵. شش روز آنجا ماندیم. (————————) روز (————————) (————————).
۶. ساعت چهار و هشت دقیقه است.
ساعت (————————) و (————————) (————————).
دسته گل به آب دادن
編集دَر زَمانهایِ قَدیم یِه مَردی بود کِه بِه بَد قَدَمی مَعروف بود. اون مَرد هَر جایی که می رَفت باعِثِ بَدبَختی و بَلا بَرا مَردُم می شُد.
تا اینکِه یِه روز نوبَتِ عَروسیِ بَرادَرِش شُد. اون روز هَمِه بِهِش گُفتَن کِه اِمروز تُو دور اَز خونِه و شَهر باش تا اتِفاقِ بَدی نَیُفتِه و عَروسی بِه خوبی بَرگُزار بِشِه.
مَردِه با اینکِه خیلی دِلِش میخواست دَر عَروسی باشِه قَبول کَرد. نون و غَذاش رُو بَرداشت وُ بِه طَرَفِ کوه حَرِکَت کَرد. رَفت وُ رَفت تا بِه چِشمِهای رسید. هَمونجا نِشَست وُ شُرُوع کَرد بِه غَذا خُوردَن. هَمونطُور کِه داشت غَذا می خُورد چِشمِش اُفتاد بِه گُلهایِ دُور وُ بَرِ چِشمِه. مَردِه کِه می دونِست آبِ اون چِشمِه از حَیاطِ خونَه شون رَدّ می شِه با خُودِش فِکر کَرد حالا کِه مَن نِمی تونَم دَر عَروسی شِرکَت کُنَم دَسِ کَم یِه دَسِه گُل بِوَسیلهٔ این آب بَراشون بِفِرِستَم. اِمروز اونجا پُر اَز مِهمونِه. بِلَخَرِه یِکی این دَسِه گُل رُو می بینِه و اَز آب می گیرِه.
اونوَقت دَسِه گلِ قَشَنگی دُرُست کرد و بِه آب اَنداخت تا آب گُلوُ بِه حوضِ حَیاطِ خونَه شون رِسوند.
اِتِفاقاً بَچّهٔ یِکی اَز مِهمونا چِشمِش بِه گُلِه اُفتاد وُ تا اومَد گُلَه رُو اَز آب بِگیرِه اُفتاد تو حوض وُ خَفِه شُد. خُلاصِه جَشنِ عَروسی بِه هَم خُورد.
شَب مَردِه بِه خونِه بَرگَشت وُ گُفت بِلَخَرِه نوبَتِ مَن شُد کِه بیام عَروسیِ بَرادَرَم رُو بِهِش تَبریک بِگَم.
پِدَرِش بِهِش گُفت:
- یِه چیزی اَزِت می پُرسَم راسِش رُو جَواب بِدِه. بِگُو اَز صُب تا حالا تو بیرون بودی؟
- آرِه، بِه خُدا تا حالا تو کوه بودَم. چی شُدِه مَگِه؟
- دیگِه چی میخواستی بِشه. آخِه تو عَروسی یِه بَچّه مُرد وُ عَروسی مون بِه عَزا تَبدیل شُد. فِکر کَردَم کِه لابُد تُو بَرا دیدنِ عَروسی یَواشَکی بِه خونِه بَرگَشتی.
- منِ بیچارِه! شُما هَمیشِه تَقصیرا رُو بِه گَردَنِ مَن می ذارین. مَن حَتّی دَسه گُلی رُو کِه دُرُست کَردِه بودم رُو نَیاوُردَم بِه خونِه بِدَم کِه اِتِفاقی نَیُفتِه.
پِدَرِش گُفت:
- تُو الان کِه اومَدی دَسِه گُل دَستِت نَبود. بِگو بِبینَم، دَسِه گُل رُو چِکار کَردی؟
- اِنداختَم تو آبی که بِه طَرَفِ خونَه مون میاد تا بِجا مَن بَراتون بیارِه.
هَمِه تا این حَرف رُو شِنیدَن گُفتَن:
- پَس اون دَسِه گُلُو تُو بِه آب دادِه بودی!
دسته گل به آب دادن یک ضرب المثل است. مردم این ضرب المثل را وقتی به کار میبرند که بخواهند بگویند کسی باعث شده است کاری خراب بشود.
پاسخ پرسشها
編集تمرین ۱ - سؤال ۱. (دخترا) ۲. (کلاسا) ۳. (مادرا) ۴. (دلا) ۵. (خواهرا) ۶. (برادرا)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (اون زنِه اومد) ۲. (اون مردِه گفت) ۳. (اون دوربینِه خوب نیست) ۴. (اون لباسِه کثیفه) ۵. (کتابِه کجاس) ۶. (پسرِه رفت)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (ساعتِت رو - ساعتِتو) ۲. (کتابَم رو = کتابَمو) ۳. (میزِش رو - میزِ شو) ۴. (کدوم رو - کدومو) ۵. (اتافمون رو - اتاقمونو) ۶. (کیفم رو - کیفمو) ۷. (شرکتَم رو - شرکتَمو) ۸. (صندلیتون رو - صندلیتونو) ۹. (کی رو - کیو) ۱۰. (لباسِت رو - لباسِتو)
تمرین ۴ - سؤال ۱. (بِهِش)(صُبونه) (نَخُوردَم) (بَرات)(دُرُس)۲. (صَب)(ایسگا) (تُو رُو) (می رِسونَم) ۳. (اگه)(پُسخونه) (می ری) (اون) (رَم) (برام) (پُس) ۴. (نمی خوام)(هیشکی)(بمونه) (می خوام)(تَنا) ۵. (بِلَخَرِه)(منم)(دانشگا)(رو)(تموم) ۶. (نیس) ۷. (اگه) (می ری) (نون) (برایِ) (منَم)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (اگر) (میروی) (نان) (برایِ) (من هم) ۲. (اصلاً) (برایِ من) (نمیآورد) ۳. (چقدر) (دیگر) (مانده است) ۴. (هیچکس) (خانه) (نیس) ۵. (کجاست)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (اینا) (رُو) (رو) (جم) ۲. (نمی تونم) (تنایی) (اون) (رو) (بشورم)۳. (دیگه) (می شم) ۴. (کو) ۵. (شیش) (اونجا) (موندیم) ۶. (چار) (هش) (دَیقِه س)
کلمه هایِ تازه
編集- آرِه:āre:はい(会話方)
- آخِه:ākhe:なぜなら、間投詞です、場合によって感度? 表す(会話方)
- اِتّفاق اُفتادَن:ettefāq oftādan :起こる
- بَدقَدَم:bad qadam :回りの人に不幸な運命を与える人
- بَدبَختی:bad-bakhtī:不運、不幸
- بَرگُزار شُدَن:bar-gozār shodan :催される、完了する
- بَلا :balā:不幸、災難
- بِه کار بُردَن(را):be kār-bordan :用いられる
- بِه هَم خُوردَن:beham-khordan :混乱する、衝突する
- تَبدیل شُدَن( بِه ):tabdīl shodan :変わる、変化する
- تَقصیر:taqsīr :罪、過ち、せい
- تَقصیر بِه گَردَنِ کَسی گُذاشتَن:taqsīr be gardan-e kasī gozāshtan :人に罪をさせる
- چِشم بِه-اُفتادَن :cheshem-be - oftādan :目がとまる、見つける
- چِشمِه:cheshme :
- حالا کِه :hālā ke :で?る以上、~であるからには
- حَذف شُدَن( اَز):hazf shodan :省略される
- حوض:houz :池
- حَیاط :hayāt :中庭
- خَفِه شُدَن:khafe shodan :溺れる
- خُلاصِه :kholāse :要するに、要旨
- دَستِ کَم:dast-e kam :少なくとも
- دُور وُ بَر :dour-o-bar :周り、周囲
- رَدّ شُدَن(اَز):radd shodan :通過する、失敗する
- شِرکَت کَردَن(دَر) :sherkat kardan :参加する
- ضَربُ المَثَل:zarb-ol-masal :ことわざ
- عَزا:ʿazā:喪
- قَدیم:qadīm:昔、古い
- گَردَن:gardan :首
- لابُد:lā-bod:必ず、きっと
- مَعرِفه:maʿrefe :定名詞
- مَعروف بُودَن(بِه): moʿrūf budan :で有名である、知られた
- نِوِشتاری :neveshtārī:書き言葉
- هَمانطور:hamān tour :まさにそのように
- یَواشَکی: yavāshak ī:こっそり(口語法)