ペルシア語/第12課
Under construction
ペルシア語 |
---|
(۱۲) آموزِشِ زَبانِ فارسی
第12課
شُدَن(shodan) 主語の状態の変化を شُدَن(shodan:~なる)で表現する。
گَشتَن(gashtan:~なる )や گَردیدَن(gardīdan:~なる )が用いられることもあります。گَشتَن、 گَردیدَن はあまり会話で用いられません。
مَن خوب شُدَم. 「私は元気になりました。」
اَز فَردا قیمَت نان گِران می شَوَد. 「明日からパンの物価高くなります。」
سال بِه سال قیمَتها گِرانتَر می شوَد. 「一年おきに値段が高くなる。」
دَقیقِه بِه دَقیقِه حالَش بَدتر می شَود. 「一分おきに彼の気分が悪くなる。」
否定
دارو خُوردَم وَلی حالَم خوب نَشُد. 「薬を飲んだけど私の気分はよくならなかった。」
数詞
口語では人間と動物と物のすべてをハヌ(tア)で数えます。 一つの場合は دانِه (dāne)も用いられる。
مَن یِک دانِه بَچّه دارَم. 「私は1人子共がいます。」
書きことばでは
人:نَفَر
اَلان سِه نَفَر تویِ کِلاسَند. 「いま三人、授業にいます。」
本:جِلد
دیروز سه جِلد کِتاب خَریدَم. 「昨日三冊本を買った。」
洋服:دَست
خواهَرم هَفتِهای دُو دَست لِباسِ تازِه می خَرَد. 「私の姉、妹は毎週二着洋服買います。」
長さと距離:مِتر، کیلُومِتر، سانتیمِتر
از اینجا تا دانِشگاه تًقریباَ صَد مِتر راه هَست. 「ここから大学まで100メートルの距離があります。」
重さ:کیلو
وَزنِ این کیف دَه کیلُو اَست. (این کیف دَه کیلُو وَزن دارَد)「この鞄の重さは10キログラムです。」
靴、手袋など:جُفت
مَن یک جٌفت کَفشِ مِشکی می خواهَم. 「私は一足黒靴がほしいです。」
暑さ、寒さ:دَرِجه اِمروز سِه دَرَجه سَردتَر می شَوَد. 「今日はより3度寒くなる。」
一人前の食物:پُرس
مَن یِک پُرس چُلُو خُورِشِ بادِنجان می خواهَم. 「私はナスの煮込み一人前が 欲しい。」
序数 (صِفَت شُمارِشی تَرتیبی)
序数は基数に(-om) をつけて作られる。
(avval)(dovvom)(sevvom)は不規則
序数は形容詞的に用いられ、名詞の後において、名詞に ezāfe をつける。
روزِاوّل 「1日目」
طَبَقهٔ شَشُم 「3階」
序数の語尾 ین (-īn) をつけると、名詞の前におかれ、ezāfeをとらない。
اَوّلین روز 「最初の日、1日目」
شِشُمین طَبَقه 「6階」
اِمروز چَندُمِ ماه است؟ 「今日は何日ですか」
امروز چندمین روزِماه است؟ 「今日は何日ですか」
序数の語尾(-īn)の代わりに ی (-ī) をつけて名詞として用いられる。
مَن دُو تا بَرادَر بُزُرگتَر دارَم. اَوّلی دُکتُر است. دُوُمی دانِشجوست.
「私には2人の兄がいます。1番目は医者です。2番目は大学生です。」
نِمونِهٔ جملِه
編集من تا نیم ساعتِ دیگر حاضر میشوم.
私は30分後までに準備ができます。
دارویم را خوردم ولی حالم بهتر نشد.
私の薬を飲みましたが、気分は良くならなかった。
خانهٔ ما سه طبقه داشت. اوّلین طبقه مالِ مادرم بود. طبقهٔ دوّم مالِ برادرم بود. سومی مالِ ما بود.
私たちの家は三階ありました。最初の階はお母さんのでした。二階はおにさんのでした。三番目は私たちのでした。
تمرین ۱
編集زمان گذشته مثبت | زمان گذشته منفی | |
من شُدَم | نَشُدَم | |
تو شُدی | نَشُدی | |
او شُد | نَشُد | |
ما شُدیم | نَشُدیم | |
شما شُدید | نَشُدید | |
آنها شُدَند | نَشُدَند |
مثال: صبح خوب بود ولی بعد هوا (گرم شد). < گرم شدن >
۱. دیروز به خانهٔ مادربزرگم رفتم. او خیلی (———————————). < خوشحال شدن >
۲. همهٔ لباسها را شستم. خیلی (———————————). < خسته شدن >
۳. صبح ماشینم خوب بود ولی بعدازظهر (———————————). < خراب شدن >
۴. غذایِ آن رستوران را خوردم. حالم (———————————). < خراب شدن >
۵. تا دیروز تب داشتم ولی امروز حالم (———————————). < خوب شدن
۶. چون روزِ سه شنبه استاد مریض بود کلاس (———————————). < تعطیل شدن >
۷. یک ساعت پیش گرسنه نبودم ولی الان (———————————). < گرسنه شدن >
تمرین ۲
編集زمان حال مثبت - شُدَن | زمان حال منفی | |
من می شَوَم | نِمی شَوَم | |
تو می شَوی | نِمی شَوی | |
او می شَوَد | نِمی شَوَد | |
ما می شَویم | نِمی شَویم | |
شما می شَوید | نِمی شَوید | |
آنها می شَوَند | نِمی شَوَند |
مثال: حالِ بچّه دقیقه به دقیقه بدتر (میشود). < شدن >
۱. نانوایی یک ساعتِ دیگر (———————————). < تعطیل شدن >
۲. عکسها تا چهارشنبه (———————————). < حاضر شدن >
۳. کارم تا نیم ساعتِ دیگر (———————————). < تمام شدن >
۴. از فردا هوا (———————————). < گرم شدن >
۵. چرا غذایت را نمیخوری؟ غذایت (———————————). < سرد شدن >
۶. از سالِ دیگر من معلّمِ شما (———————————). < شدن >
۷. I am ready، به زبانِ فارسی چه (———————————)؟ < شدن >
۸. جمعه، به زبانِ انگلیسی چه (———————————)؟ < شدن >
تمرین ۳
編集مثال: چند نفر در کلاس هستند؟
الان سه نفر توی کلاسند.
۱. تولّدِ تو چه روزی است؟ < روزِ اوّلِ فَروردین > ۲. چند تا نان میخواهید؟ < سه تا >
۳. شما چند روز در تهران بودید؟ < یک هفته >
۴. وزنِ بچّهٔ شما چند کیلو است؟ < بیست کیلو >
۵. شما چند تا بچّه دارید؟ < دو تا >
۶. شما چند سال دارید؟ < بیست سال >
۷. بچّهٔ شما چند کیلو وزن دارد؟ < بیست کیلو >
۸. چند صفحه نوشتی؟ < تقریباً ده صفحه >
۹. شما چند کیلو میوه میخواهید؟ < یک کیلو >
۱۰. از اینجا تا شیراز چند کیلومتر راه است؟ < تقریباً صد کیلومتر >
۱۱. از اینجا تا سینما چند متر راه است؟ < تقریباً صد متر >
۱۲. هفتهٔ پیش چند نفر به کلاس آمدند؟ < دو نفر >
۱۳. این کتاب چند جلد دارد؟ < سه جلد >
۱۴. تو روزی چند ساعت درس میخوانی؟ < تقریباً سه ساعت >
۱۵. امروز چند درجه بالایِ صفر است؟ < ده درجه >
۱۶. دیروز چند جفت کفش خریدی؟ < یک جفت >
۱۷. بچه چند درجه تب دارد؟ < دو درجه >
تمرین ۴
編集اَوّل | اَوّل + ی = اَوّلی | اَوّل + ین = اَوّلین |
دُو + م = دُوّم | دُوّم + ی = دُومی | دُوّم + ین = دُوّمین |
سِه + م = سِوّم | سِوّم + ی = سِومی | سِوّم + ین = سِوّمین |
چَهار + م = چَهارُم | چَهارُم + ی = چهارمی | چَهارُم + ین = چَهارُمین |
پَنج + م = پَنجُم | پَنجُم + ی = پَنجُمی | پَنجُم + ین = پَنجُمین |
شِش + م = شِشُم | شِشُم + ی = شِشُمی | شَشُم + ین = شِشُمین |
هَفت + م = هَفتُم | هَفتُم + ی = هَفتُمی | هَفتُم + ین = هَفتُمین |
هَشت + م = هَشتُم | هَشتُم + ی = هَشتُمی | هَشتُم + ین = هَشتُمین |
نُه + م = نُهُم | نُهُم + ی = نُهُمی | نُهُم + ین = نُهُمین |
دَه + م = دَهُم | دَهُم + ی = دَهُمی | دَهُم + ین = دَهُمین |
یازدَه + م = یازدَهُم | یازدَهُم + ی = یازدَهُمی | یازدَهُم + ین=یازدَهُمین |
چَند + م = چَندُم | چَندُم + ی = چَندُمی | چَندُم + ین = چَندُمین |
آخَر | آخَر + ی = آخَری | آخَر + ین = آخَرین |
مثال: روزِ سوّم به اصفهان رفتیم.
(سوّمین) روز به اصفهان رفتیم.
۱. مریم بچّهٔ اوّلِ من است.
مریم (———————————) بچّهٔ من است.
۲. اوّلین نفر بلد بود ولی دوّمین نفر بلد نبود.
اوّلین نفر بلد بود ولی (———————————) بلد نبود.
۳. من اوّلین جلدِ این کتاب را دارم.
من جلدِ (———————————) این کتاب را دارم.
۴. طبقهٔ اوّل مالِ ماست.
(———————————) طبقه مالِ ماست.
۵. اوّلین دخترم مهندس است. دوّمین دخترم معلّم است.
(———————————) مهندس است. (———————————) معلّم است.
۶. آنجا دو تا مغازه هست. اوّلی نانوایی است. دوّمی گلفروشی است.
آنجا دو تا مغازه هست. مغازهٌ (———————————) نانوایی است. دوّمی گلفروشی است.
تمرین ۵
編集مثال: من روزِ سوّمِ این ماه (به) انگلیس (میروم). < رفتن >
به - از - با - در
۱. من همیشه نامههایم را (———————————) دست (———————————). < نوشتن >
۲. تو (———————————) من چه (———————————)؟ < خواستن >
۳. من همیشه (———————————) خانه تنها (———————————). < بودن >
۴. ایرانیان (———————————) قاشق و چنگال غذا (———————————). < خوردن >
۵. ما همیشه روزِ اوّلِ سال (———————————) خانهٔ پدربزرگم (———————————). < رفتن >
تمرین ۶
編集مثال:شما چند سال در ایران بودید؟ < سه سال >
من سه سال در ایران بودم.
۱. وزنت چند کیلو است؟ < صد کیلو >
۲. مهتاب چند سال از تو بزرگتر است؟ < دو سال >
۳. شما چند تا بچّه دارید؟ < سه تا >
۴. کِی ایشان به خانه برمی گردند؟ < تا دوساعتِ دیگر >
۵. امروز چند درجه زیرِ صفر است؟ < ده درجه >
۶. شما هر شب چند ساعت میخوابید؟ < تقریباً هشت ساعت >
۷. بچّه چند درجه تب داشت؟ < یک درجه >
۸. تولّد مهتاب چه روزی است؟ < ششم فروردین >
۹. چند تا نان خریدی؟ < یکی >
تمرین ۷
編集مثال: عکاسی در طبقهٔ (○ چهارم - × چهارمین) است.
۱. امروز (چندمِ - چندمی - چندمین) روزِ ماه است؟
۲. مینا (چهارم - چهارمی - چهارمین) بچّهٔ من است.
۳. دیگر تویِ خانه نان نداریم. این( آخری - آخرین) است.
۴. او سه تا برادر دارد. (اوّل - اوّلی - اوّلین) برادرش استادِ دانشگاه است. (دوّم - دوّمی - دوّمین) دکتر است. ( سوّم - سوّمی - سوّمین) کارمند است.
۵. این (چندمی - چندمین) بار است؟
۶. این (چندمی - چندمین) است؟
۷. امروز (چَندُمِ - چَندُمین) ماه است؟ امروز سوّم ماه است
۸. طبقهٔ (دوّم - دوّمین) مالِ برادرم است.
۹. جلدِ (دوّمِ - دوّمینِ) این کتاب به بازار آمد.
گفتگو
編集مینا : حالت چطور است؟ بهتر شدی؟
شایان : بله، الان تب ندارم. بهترم.
مینا : من بیرون میروم. تو چیزی نمیخواهی؟ بیرون کاری نداری؟
شایان : امروز هوا چند درجه زیرِ صفر است. تو کجا میروی!؟
مینا : در خانه اصلاً نان نداریم. برایِ شام نان میخواهیم. به نانوایی میروم.
شایان : عکسهایِ من تا ساعتِ هفت و نیم حاضر میشود. عکسهایِ من را از عکّاسی میگیری؟
مینا : عکسها را به کدام عکاسی دادی؟
شایان : عکّاسیِ مهتاب.
مینا : عکّاسیِ مهتاب کجاست؟
شایان : تُو خیابانِ فرشته را بلدی، کجاست؟
مینا : بله، بلدم. زیاد دور نیست.
شایان : اوّلِ خیابان سه تا مغازه هست. اوّلین مغازه گل فروشی است. مغازهٔ دوّم نانوایی است. عکاسیِ مهتاب کنارِ نانوایی است.
مینا : متوجّه شدم. نانوایی زود تعطیل میشود. من اوّل نان میخرم بعد به عکّاسی میروم.
شایان : خیلی ممنون
پاسخ پرسشها
編集تمرین ۱ - سؤال ۱. (خوشحال شد) ۲. (خسته شدم) ۳. (خراب شد) ۴. (خراب شد) ۵. (خوب شد) ۶. (تعطیل شد) ۷. (گرسنه شدم)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (تعطیل میشود) ۲. (حاضر میشود) ۳. (تعطیل میشویم) ۴. (گرم میشود) ۵. (سرد میشود) ۶. (میشوم) ۷. (میشود) ۸. (میشود)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (روزِ اوّلِ فروردین است) ۲. (سه تا نان میخواهم) ۳. (یک هفته در تهران بودم) ۴. (بیست کیلو است) ۵. (دو تا بچّه دارم) ۶. (بیست سال دارم) ۷. (بیست کیلو وزن دارد) ۸. (تقریباً ده صفحه نوشتم) ۹. (یک کیلو میخواهم) ۱۰. (تقریباً صد کیلومتر راه است) ۱۱. (تقریباً صد متر راه است) ۱۲. (دو نفر آمدند) ۱۳. (سه جلد دارد) ۱۴. (تقریباً روزی سه ساعت درس میخوانم) ۱۵. (ده درجه بالایِ صفر است) ۱۶. (یک جفت کفش خریدم) ۱۷. (دو درجه تب دارد)
تمرین ۴ - سؤال ۱. (اوّلین) ۲. (دوّمی) ۳. (اوّلِ) ۴. (اوّلین) ۵. (اوّلی - دوّمی) ۶. (اوّل)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (با - مینویسم) ۲. (از - میخواهی) ۳. (در - هستم) ۴. (با - میخورند) ۵. (به - میرویم)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (وزن من صد کیلو است/ من صد کیلو دارم) ۲. (مهتاب دو سال از من بزرگتر است) ۳. (من سه تا بچّه دارم) ۴. (ایشان تا دوساعتِ دیگر بر میگردند) ۵. (ده درجه زیرِ صفر است) ۶. (تقریباً هشت ساعت میخوابم) ۷. (بچّه یک درجه تب دارد) ۸. (تولّد مهتاب ششم فروردین است) ۹. (یکی نان دارم)
تمرین ۷ - سؤال ۱. (چندمین) ۲. (چهارمین) ۳. (آخری) ۴. (اوّلین - دوّمی - سوّمی) ۵. (چندمین) ۶. (چندمی) ۷. (چَندُمِ) ۸. (دوّم) ۹. (دوّمِ)
کلمه هایِ تازه
編集دَرس خواندَن / دَرس+ خواند / دَرس + خوان
خواستَن / خواست / خواه
شُستَن / شُست / شو
شُدَن / شُد / شَو
- آخِر/ آخرَ :ākher/ ākhar:(~の)最後、終わり
- آخِرین / آخَرین:ākherīn/ ākharīn:最後の、最新の
- اَوّلین :avvalīn :最初の
- باز بودَن:bāz būdan :開いている
- بالایِ:bālā-ye :~の上に
- بَعداَزظُهر:baʿd az zohr :午後
- تا:tā:~個、枚、冊、本、人
- تَب داشتَن:tab dāshtan :熱がある
- تَمام شُدَن :tamām shodan :なくなる、終わる
- جُفت:joft :足、組、相手
- جِلد:jeld :冊、巻
- چَند تا: chand tā:いくつ
- چَند ساعَت:chand sāʿat :何時間
- چَندُم:chandom :いくつ番目の、何番目の
- چَندُمین:chandomīn :いくつ番目の、何番目の
- خَراب شُدَن :kharāb shodan :こわれる
- خواستَن(اَز- را):khāstan :欲しい、頼む、(仮説法現在形と共に)したい
- دَرَجِه:daraje :(温度計などの)度、程度、体温計
- دَرس خواندَن :dars khāndan :勉強する
- دَقیقِه بِه دَقیقِه:daqīqe- be- daqīqe :一分おきに、絶える間なく
- شُدَن:shodan :~なる
- شُستَن(را) :shostan:洗う
- صِفر :sefr :ゼロ
- طَبَقِه :tabaqe :~階
- عَکّاسی :ʿakkāsī:写真屋
- کاری نَداری؟:kārīnadārī:用事がありませんか?
- کیلُو:kīlo :キロ
- کیلُومِتر:kīlometr :キロメートル
- گُل فُروشی :golforūshī:花屋
- مِتر :metr :メートル
- مُتِوَجّه شُدَن( را ) :motavajjeh shodan :理解する、わかる、気付く
- مَهتاب : mahtab :(نامِ دُختَر)(名・女性)、月光
- نانوایی :nānvāī :パン屋
- نَفَر :nafar :~人(数詞)
- وَزن:vazn :重
ماههایِ ایرانی
編集- فَروَردین
- اُردیبِهِشت
- خُرداد
- تیر
- مُرداد
- شَهریوَر
- مِهر
- آبان
- آذَر
- دی
- بَهمَن
- اِسفَند
数詞 | 基数詞 | 序数詞 | |||
---|---|---|---|---|---|
ペルシア語 | ペルシア語 | ペルシア語 | ペルシア語 | ||
0 | ۰ | Sefr | صفر | صفرم | |
1 | ۱ | Yek | یک | Avval, Nakhost | اول، نخست |
2 | ۲ | Do | دو | dovvom | دوم |
3 | ۳ | Se | سه | sevvom | سوم |
4 | ۴ | Cāhār | چهار | çehārom | چهارم |
5 | ۵ | Panj | پنج | pancom | پنجم |
6 | ۶ | Şeş | شش | şeşom | ششم |
7 | ۷ | Haft | هفت | haftom | هفتم |
8 | ۸ | Haşt | هشت | haştom | هشتم |
9 | ۹ | Noh | نه | nohom | نهم |
10 | ۱۰ | Daḥ | ده | dāhom | دهم |
11 | ۱۱ | Yāzdah | يازده | yāzdahom | يازدهم |
12 | ۱۲ | Davāzdaḥ | دوازده | davāzdahom | دوازدهم |
13 | ۱۳ | Sizdah | سيزده | sīzdahom | سيزدهم |
14 | ۱۴ | Cāḥārdah | چهارده | çahārdahom | چهاردهم |
15 | ۱۵ | Pānzdah Punzda |
پانزده | pānzdahom punzdahom |
پانزدهم |
16 | ۱۶ | Şānzdah | شانزده | şānzdehom şunzdehom |
شانزدهم |
17 | ۱۷ | Hefdah | هفده | hefdahom | هفدهم |
18 | ۱۸ | Hijdah | هیجده | hijdahom | هیجدهم |
19 | ۱۹ | Nuzdah | نوزده | nūzdahom | نوزدهم |
20 | ۲۰ | Bist | بيست | bīstom | بيستم |
30 | ۳۰ | Si | سی | sīyom | سی ام |
40 | ۴۰ | Cehel | چهل | çehelom | چهلم |
50 | ۵۰ | Pānjah | پنجاه | pancāhom | پنجا هم |
60 | ۶۰ | Şast | شصت | şastom | شصتم |
70 | ۷۰ | Haftād | هفتاد | haftādom | هفتادم |
80 | ۸۰ | Haştād | هشتاد | haştādom | هشتادم |
90 | ۹۰ | Navad | نود | navadom | نودم |
100 | ۱۰۰ | Sad | صد | sadom | صدم |
200 | ۲۰۰ | Devist | دويست | devīstom | دويستم |
300 | ۳۰۰ | Sisad | سيصد | sīsadom | سيصدم |
400 | ۴۰۰ | Cāhārsad | چهارصد | çahār sadom | چهار صدم |
500 | ۵۰۰ | Pān sad Pun sad |
پانصد | pānsadom punsadom |
پانصدم |
600 | ۶۰۰ | Şeş sad | شش صد | şeş sadom | شش صدم |
700 | ۷۰۰ | Haft sad | هفت صد | haft sadom | هفت صدم |
800 | ۸۰۰ | ḥaşt sad | هشت صد | haşt sadom | هشت صدم |
900 | ۹۰۰ | Noh sad | نه صد | noh sadom | نه صدم |
1000 | ۱۰۰۰ | Hezār | هزار | hazārom | هزارم |