Under construction

ペルシア語

第25課| 第26課 | 第27課 |



(۲۶‬) آموزِشِ زَبانِ فارسی

第26課

仮説法完了形 (ماضیِ اِلتِزامی)

過去分詞に仮説法完了形の用法 بودَن (būdan) の仮定法現在形を付けて作る。

نَرَفتِه باشَم رَفتِه باشَم مَن
نَرَفتِه باشی رَفتِه باشی توُ
نَرَفتِه باشَد رَفتِه باشَد او
نَرَفتِه باشیم رَفتِه باشیم ما
نَرَفتِه باشید رَفتِه باشید شُما
نَرَفتِه باشَند رَفتِه باشَند آنها

1.過去や現在完了形において起こったかどうか不明な場合

この場合は以下の単語と共にもちいられる:

بَلکِه(balke:恐らく、たぶん) بایَد(bāyad:にちがいない、はずです) شایَد(shāyad:~かもしれない) مُمکِن اَست(momken ast:多分;おそらく;かもしれない) نَبایَد(nabāyad:はずではない)

مُمکِن اَست او بِه خانِۀ دوستَش رَفته باشَد.

「彼は私たちにも注文したのかもしれません。」

نَبایَد آنجا باشَد.

「あちらにいるはずはない。」

2.過去において実現していることを願いたいとき。

اُمیدوارَم بِه موقع بِه اِمتحان رِسیدِه باشَد.

「試験に間に合ったことを願います。」

3.داشتَن (dāshtan:もっている)の仮定法と命令形の代わりに。

فِکر می کُنَم هَمراهَم کارتِ ایشان را داشتِه باشَم.

「私は彼の名詞を持ってる、と思います。」


  • هَر(har)

1.هَر(har):毎(時間)、すべて(数) هَر روز تَمرین می کُنَم.

「毎日練習します。」

هَر سِه نَفَر مُجَرّد هَستَند.

「三人とも独身です。」

2.هَر وَقت(har-vaqt:いつでも、~たらいつも)

هَر وَقت کاری داشتید، ِبِه مَن بِگویید.

「用事があれば、私に言ってください。」

3.هَر چِه (har-che:いかに~でも、するものは何でも)

هَر چِه (هَر چِقَدر) سَعی کَردم، نَتَوانِستَم پولِ کافی جَمع کُنَم.

「いくら頑張っても、十分なお金を貯められなかった。」

4. هَر کُدام (har-kodām:めいめい、だれでも、どれでも、各人)

بِه هَر کُدام اَز بَچّۀ ها یِک وَرَقِ سِفید بِدِه.

「子供たちにめいめい一枚の白紙を渡して。」

5.هَر کَس (har-kas:だれでも、する者は誰でも)

بِه هَر کَس کِتاب قَرض دادم، پَس نَداد.

「本を貸したら誰も、返してくれなかた。」

  • چِنان(chenān:そのような、そのように)、چِنین(chenオn:このような、このように)、هَر(har:誰でも、どれでも) の後は名詞に不定のی ( ī )が付けられる。

چِنان گَرمایی تا حالا نَدیدِه بودَم.

「そのような暑さを今まで体験したことなかった。」

مَن چِنین حَرفی نَزَدَم.  「私はこのような話をしませんでした。」

هَر مشکلی، چارِه ای دارَد.

「問題がどれでも、ある方策がある。

نِمونِهٔ‮ ‬جملِه 編集

فکر می‌کنم ایشان به طبقهٔ‮ ‬بالا رفته باشند‮.

多分あの方は上の階に行ったかもしれません。

اگر ساعتِ‮ ‬سه حرکت کرده باشند، ‮ ‬ساعتِ‮ ‬یازده به اینجا می‌رسند‮.

もし三時に出発したらば、十一時にここに着きます。

شاید او هنوز‮ ‬غذا نخورده باشد‮.

彼はまだ食事をしていないかもしれません。

من هفتهٔ‮‮ ‬پیش برنج خریدم‮. ‬نباید تمام شده باشد‮.

私は先週、米を買いました。なくなったはずはありません。

باید در خانه برنج داشته باشیم‮.

家に米があるはずです。

هر کس تلفن کرد بگو که من در شرکت هستم‮.

(誰かから)電話があったら、私は会社にいると言ってくれ。

هر چه زودتر بهتر‮.

早ければ早い程、より良い。


تمرین‮ ‬۱ 編集

‮(‬رفتن‮ - ‬رفت‮) ‬ من‮ ‬ شاید‮ ‬ رَفتِه باشَم‮ - ‬نَرَفتِه باشَم

تو‮ ‬ شاید‮ ‬ رَفتِه باشی‮ - ‬نَرَفتِه باشی

او‮ ‬ شاید‮ ‬ رَفتِه باشَد‮ - ‬نَرَفتِه باشَد

ما‮ ‬ شاید‮ ‬ رَفتِه باشیم‮ - ‬نَرَفتِه باشیم

شما‮ ‬ شاید‮ ‬ رفته باشید‮ - ‬نَرَفتِه باشید

آنها‮ ‬ شاید‮ ‬ رَفتِه باشَند‮ - ‬نَرَفتِه باشَند

مثال‮: ‬فکر می‌کنم راهنما برایِ‮ ‬تو هم‮ ‬غذا‮ (‬سفارش داده است‮). ‬ ‮< ‬سفارش دادن‮ >

فکر می‌کنم راهنما برایِ‮ ‬تو هم‮ ‬غذا‮ (‬سفارش داده باشد‮).

‮۱. ‬فکر می‌کنم برادرم صورتحساب را (———————————). ‬ ‮< ‬پرداختن‮ >

فکر می‌کنم برادرم صورتحساب را (———————————).

‮۲. ‬فکر می‌کنم آنها آن خانهٔ‮ ‬قدیمی را (———————————). ‬ ‮< ‬فروختن‮ >

فکر می‌کنم آنها آن خانهٔ ‬قدیمی را (———————————).

‮۳. ‬ممکن است مادرم پنهانی آن را (———————————)‬ ‮< ‬دور انداختن‮ >

ممکن است مادرم پنهانی آن را (———————————)

‮۴. ‬فکر می‌کنم با تقاضایِ‮ ‬شما (———————————). ‬ ‮< ‬موافقت شدن‮ >

فکر می‌کنم با تقاضایِ‮ ‬شما (———————————).

‮۵. ‬ممکن است که او (———————————). ‬ ‮< ‬سرما خوردن‮ >

ممکن است که او (———————————).

‮۶. ‬شاید خانمِ‮ نوروزی به طبقهٔ‮ ‬پایین (———————————). ‬ ‮< ‬رفتن‮ >

شاید خانمِ‮ نوروزی به طبقهٔ‮ ‬پایین (———————————).

تمرین‮ ۲ 編集

مثال‮: ‬کاش آنها به موقع به جشنِ‮ ‬تولّد‮ (‬رسیده باشند‮). ‬ ‮< ‬رسیدن‮ >

‮۱. ‬کاش برادرم برایِ‮ ‬ما هم چلوکباب (———————————). ‬ ‮< ‬خریدن‮ >

‮۲. ‬کاش امشب مادرم خورش بادنجان (———————————).< ‬درست کردن‮ >

‮۳. ‬کاش همراهشان دارو (———————————). ‬ ‮< ‬بردن‮ >

‮۴. ‬بعد از ازدواجشان آنها را ندیده‌ام‮. ‬کاش باهمدیگر خوشبخت (———————————). ‬ ‮< ‬شدن‮ >

‮۵. ‬دیروز نتیجهٔ ‬امتحان معلوم شده است‮. ‬کاش مهتاب جان (———————————). ‬ ‮< ‬قبول شدن‮ >

تمرین‮ ۳ 編集

مثال‮: ‬شاید آنها چلوکباب‮ (‬دوست ندارند‮ \ ‬دوست نداشته باشند‮).

‮۱. ‬فکر می‌کنم این مشکل هیچ چاره‌ای‮ (‬ندارد‮ \--------------).

‮۲. ‬ممکن است خانواده شان چنین پولی‮ (‬ندارند‮ \--------------).

‮۳. ‬شاید مادرش هنوز‮ (‬خبر ندارد‮ \--------------).

‮۴. ‬شاید مهتاب به کارش‮ (‬علاقه ندارد‮ \--------------).

‮۵. ‬فکر می‌کنم که ژاپنیها چنین رسمی‮ (‬ندارند‮ \--------------).

تمرین‮ ۴ 編集

کدامیک از دو کلمه‌ای که در میانِ‮ ‬پرانتز نوشته شده است، ‬درست است؟

مثال‮: ‬به نظرِ‮ ‬تو امروز آنها در خانه هستند؟

امروز جمعه است‮. ‬روزهایِ‮ ‬جمعه آنها به کوه می‌روند‮.

امروز‮ (× باید‮ - ○ ‬نباید‮) ‬در خانه باشند‮. ‬

‮۱. ‬به نظرِ‮ ‬تو الان به فرودگاه رسیده‌اند؟

تا فرودگاه نیم ساعت طول می‌کشد‮. ‬آنها یک ساعت پیش رفتند‮. ‬ الان‮ (‬باید‮ - ‬نباید‮) ‬رسیده باشند‮.

‮۲. ‬به نظرِ‮ ‬تو این کباب پخته است؟

هنوز زود است‮. (‬باید‮ - ‬نباید‮) ‬پخته باشد‮.

‮۳. ‬الان ساعت یازده است‮. ‬به نظرِ‮ ‬تو الان آنها خوابیده‌اند؟

آنها معمولاً‮ ‬حدودِ‮ ‬ساعت ده می‌خوابند‮. (‬باید‮ - ‬نباید‮) ‬خوابیده باشند‮.

‮۴. ‬به نظرِ‮ ‬تو او مجّرد است؟

او فقط بیست سال دارد‮. (‬باید‮ - ‬نباید‮) ‬ازدواج کرده باشد‮.

‮۵. ‬به نظرِ‮ ‬تو او حرفهایِ‮ ‬ما را خوب متوجّه شد؟

او زبانِ‮ ‬فارسی را در دانشگاه یاد گرفته است‮. (‬باید‮ - ‬نباید‮) ‬متوجّه شده باشد‮.

‮۶. ‬دکتر سینایی الان کجا هستند؟

ایشان ساعت هفتِ‮ ‬بعدازظهر قرار است آقایِ‮ شایانی را در دانشگاه ببینند‮.

الان نزدیکِ‮ ‬هفت است‮. ‬الان‮ (‬باید‮ - ‬نباید‮) ‬در دانشگاه باشند‮.

تمرین ‮ ‬۵ 編集

مثال‮: ‬هر چه‮ (‬بیشتر‮) ‬تمرین بکنی، ‮ ‬بهتر می‌توانی بازی کنی‮. ‬ ‮< ‬بیش‮ >

‮۱. ‬هر چه (———————————)‬، ‮ ‬بهتر‮. ‬ ‮< ‬زود‮ >

‮۲. ‬هر چه بچّه (———————————)‬، ‮ ‬زندگی (———————————) ‬است‮. ‬ ‮< ‬کم‮ - ‬راحت‮ >

‮۳. ‬هر چه آدم (———————————) ‬کار بکند، (———————————) ‬است‮. ‬ ‮ < ‬بیش‮ - ‬موفّق‮ >

‮۴. ‬هر چه خانه (———————————) ‬باشد، ‮ ‬زحمت (———————————) ‬است‮. ‬ ‮< ‬بزرگ‮ - ‬بیش‮ >

‮۵. ‬هر چه (———————————)‬، ‮ ‬بهتر‮. ‬ ‮<‬‭ ‬ارزان‮ >

تمرین ‮ ‬۶ 編集

مثال‮:‬‭ ‬هر وقت که رسیدی، ‮(‬با‮) ‬من‮ (‬تماس بگیر‮). ‬ ‮< ‬زنگ زدن‮ >

هر وقت که رسیدی، ‮ (‬به‮) ‬من‮ (‬زنگ بزن‮).

‮۱. ‬هر کس که بلد است، ‮(‬‭ ‬جواب بدهد‮). ‬ ‮< ‬گفتن‮ >

هر کس که می‌داند، (———————————).

‮۲. ‬هر چه گشتم، ‮ ‬نتوانستم‮ (‬او را‮) (‬پیدا بکنم‮). ‬ ‮< ‬تماس گرفتن‮ >

هر چه کردم، ‮ ‬نتوانستم (———————————) (———————————).

‮۳. ‬هر کدام را که‮ (‬دوست داری‮)‬، ‮ ‬سفارش بده‮. ‬ ‮< ‬خواستن‮ >

هر کدام را که (———————————)‬، ‮ ‬بردار‮.

‮۴. ‬هر چیزی را که به درد نمی‌خورد، ‮(‬دور بیانداز‮). ‬ ‮< ‬فروختن‮ >

هر چیزی را که تویِ‮ ‬خانه به درد نمی‌خورد، (———————————).

۵. ‬به هر هتلی که تلفن کردیم، ‮ (‬جایِ‮ ‬خالی‮) ‬نداشتند‮. ‬ ‮< ‬پر‮ >

به هر هتلی که زنگ زدیم، (———————————) ‬بود‮.

‮۶. ‬هر طور شده، ‬من باید‮ (‬کار‮) ‬پیدا بکنم‮. ‬ ‮< ‬بلیت‮ >

هر طور شده، ‬من باید (———————————) ‬پیدا بکنم‮.

‮۷. ‬هر وقت که تو اتاقت را‮ (‬جمع کردی‮)‬، ‮ ‬اجازه می‌دهم تلویزیون نگاه کنی‮. ‬ ‮< ‬نوشتی‮ >

هر وقت که تو مشقت را (———————————)‬، ‮ ‬می‌گذارم تلویزیون نگاه کنی‮.

۸. ‬هر وقت چنین کتابی‮ (‬پیدا کردی‮)‬، ‮ ‬برایِ‮ ‬من بخر‮. ‬ ‮< ‬دیدن‮ >

هر وقت چنین نقشه‌ای (———————————)‬، ‮ ‬برایِ‮ ‬من بخر‮.

تمرین‮ ۷ 編集

مثال‮: ‬از بس تو دیر حاضر شدی ما قطار را‮ (‬از دست دادیم‮). < ‬از دست دادن‮ >

‮۱. ‬از بس او دروغ‮ ‬می‌گوید، ‬من هرگز نمی‌توانم هیچ‌کدام از حرفهایش را‮ ‬(———————————). ‬ ‮< ‬باور کردن‮ >

‮۲. ‬از بس اخلاقِ‮ ‬او بد است، ‬هیچ‌کس با او (———————————). ‬ ‮< ‬دوست شدن‮ >

‮۳. ‬از بس هوا گرم بود، ‬بچّه داشت (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬از هوش رفتن‮ >

‮۴. ‬از بس امتحان سخت بود، ‬به بیشترِ‮ ‬سؤالها (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬توانستن‮ - ‬جواب دادن‮ >

‮۵. ‬به تازگی از بس هر روز چلو کباب خوردم، ‬از این‮ ‬غذا (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬خسته شدن‮ >

‮۶. ‬از بس گرسنه‌ام، ‬دارم (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬مردن‮ >

‮۷. ‬از بس گرفتارم وقت ندارم که به مادرم (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬زنگ زدن‮ >

‮۸. ‬از بس زندگی ام سخت و مشکل است، ‬دارم (———————————). ‬ ‮< ‬دیوانه شدن‮ >

تمرین‮ ۸ 編集

برای داخل پرانتز واژه مناسب را انتخاب کنید.

مثال‮:‬‭ ‬او برایِ‮ ‬همه چیز باید از مادرش اجازه بگیرد‮. ‬انگار‮ (‬بچّه‮) ‬است‮.

بچّه - ‬کتابفروشی‮ ‬ - ‬ایرانی‮ ‬ - ‬بانک - ‬بزرگ‮ ‬ - ‬سرما

‮۱. ‬من او را خیلی دوست داشتم‮. ‬انگار(———————————) ‬خودم است.

‮۲. ‬رؤیا امروز هیچ حالش خوب نیست‮. ‬انگار(———————————) ‬خورده است‮.

‮۳. ‬خانه شان از بس تویش کتاب هست که انگار(———————————) ‬است‮.

‮۴. ‬خانمم چنان خرج می‌کند که انگار ما(———————————) ‬داریم‮.

‮۵. ‬او چنان فارسی را خوب حرف می‌زند که انگار(———————————) ‬است‮.

‮۶. ‬خانمِ‮ ‬سوزوکی چنان رسمهایِ‮ ‬قدیمیِ‮ ‬ایرانی‌ها را بلد است که انگار در ایران‮ ‬ (———————————) ‬شده است‮.

تمرین‮ ۹ 編集

مثال‮: ‬فکر می‌کنم تا حالا او به خانه‮ (‬برگشته باشد‮). ‬ ‮<‬‭ ‬برگشتن‮ >‬

‮۱. ‬فکر می‌کنم که او تا حالا کارش را (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬تمام کردن‮ >

‮۲. ‬شاید بچّه آن را (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬دور انداختن‮ >

‮۳. ‬آن‮ ‬غذا مالِ‮ ‬دیروز است‮. ‬آن را نخور‮. ‬ممکن است (———————————). ‮<‬‭ ‬خراب شدن‮ >

‮۴. ‬باید مهتاب آنرا پنهانی تویِ‮ ‬چمدانش (———————————). ‬ ‮< ‬گذاشتن‮ >

‮۵. ‬فکر می‌کنم که او حرف ما را (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬باور کردن‮ >

‮۶. ‬دوباره به خانهٔ‮ ‬آنها تلفن کن‮. ‬بلکه آنها به خانه (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬برگشتن‮ >

‮۷. ‬ممکن است که کتابت زیرِ‮ ‬میز (———————————). ‬ ‮<‬‭ ‬افتادن‮ >

‮۸. ‬به نظرِ‮ ‬تو چرا آقایِ‮ سینایی زنگ نزد؟

نمی دانم‮. ‬شاید(———————————). ‬ ‮< ‬فراموش کردن‭ ‬‮>

‮۹. ‬چرا سارا تا حالا از سرِ‮ ‬کار برنگشته است؟

شاید بعد از کار پیشِ‮ ‬دوستش (———————————). ‬ ‮< ‬رفتن‮ >

تمرین‮ ۰۱ 編集

مثال‮: ‬هر کدام‮ (‬را‮) ‬که می‌خواهی بردار‮.

‬از - ‬به - ‬با - ‬را

‮۱. ‬هر میوه‌ای (———————————) ‬که میل دارید، ‬خودتان بردارید‮.

۲. (———————————) ‬هر کس که خریدی، برو پس بده‮.

۳. (———————————) ‬هر کتابفروشی ای که پرسیدم، آن کتاب را نداشتند‮.

۴. (———————————) ‬هر نانوایی که رفتم، ‬نان را تمام کرده بود‮.

۵. (———————————) ‬هر کس که صحبت کردم، ‬انگلیسی بلد نبود‮.

گفتگو 編集

یومیکُو‮ ‬ ‮: ‬ببخشید‮. ‬من با خانمِ‮ نوروزی کار دارم‮. ‬ایشان تشریف ندارند؟

‮‮کارمندِ دانشگاه ‬ ‮: ‬فکر می‌کنم به طبقهٔ ‬بالا رفته باشند‮. ‬من همکارشان هستم‮. ‬ بفرمایید چه امری دارید؟

یومیکُو‮ ‬ ‮: ‬من برایِ‮ ‬تحصیل در این دانشگاه تقاضا داده بودم‮. ‬امروز‮ ‬ آمده‌ام تا جواب بگیرم‮.

کارمندِ دانشگاه ‮ ‬ ‮: ‬فکر می‌کنم که جوابِ‮ ‬نامهٔ‮ ‬شما حاضر شده باشد‮. ‬لطفاً‮ ‬همین‌جا‮ ‬تشریف داشته باشید‮. ‬من ایشان را صدا می‌کنم‮.

یومیکُو‮ ‬ ‮: ‬سلام‮.

خانمِ‮ نوروزی ‬ ‮: ‬سلام، ‮ ‬اتفاقاً‮ ‬الان دربارهٔ‮ ‬کار شما داشتم صحبت می‌کردم‮.

یومیکُو‮ ‬ ‮: ‬با تقاضایِ‮ ‬من موافقت شده است؟

خانمِ‮ نوروزی‮ ‬ ‮: ‬بله، ‮ ‬موافقت شده است‮. ‬لطفاً‮ ‬این مدرک را نگاه کنید‮. ‬شما‮ ‬ چنین مدرکی دارید؟

یومیکُو‮ ‬ ‮: ‬بله، ‮ ‬فکر می‌کنم در خانه‌ام داشته باشم‮.

خانمِ‮ نوروزی ‬ ‮: ‬خیلی خُوب، ‮ ‬پس لطفاً ‬هر چه زودتر آن را با پستِ‮ ‬سفارشی‮ ‬برایِ‮ ‬ما بفرستید‮.

یومیکُو‮ ‬ ‮: ‬من واقعاً‮ ‬از زحمتهایِ‮ ‬شما تشکّر می‌کنم‮.

خانمِ‮ نوروزی ‬ ‮: ‬امیدوارم که هر چه زودتر تحصیلتان را در این دانشگاه شروع‮ ‬ کنید‮.

پاسخ پرسش‌ها 編集

تمرین ۱ - سؤال ۱. (پرداخته است)(پرداخته باشد) ۲. (فروخته‌اند)(فروخته باشند) ۳. (دور انداخته است)(دور انداخته باشد) ۴. (موافقت شده است) (موافقت شده باشد)۵. (سرما خورده است)(سرما خورده باشد) ۶. (رفته است)(رفته باشد)

تمرین ۲ - سؤال ۱. (خریده باشد) ۲. (درست کرده باشد) ۳. (برده باشند) ۴. (شده باشند) ۵. (قبول شده باشد)

تمرین ۳ - سؤال ۱. (نداشته باشد) ۲. (نداشته باشند) ۳. (خبر نداشته باشد) ۴. (علاقه نداشته باشد) ۵. (نداشته باشند)

تمرین ۴ - سؤال ۱. (باید) ۲. (نباید) ۳. (باید) ۴. (نباید) ۵. (باید) ۵. (باید)

تمرین ۵ - سؤال ۱. (زودتر) ۲. (کمتر) (راحت) ۳. (بیشتر)(موفّق تر) ۴. (بزرگ‌تر)(بیشتر) ۵. (ارزان‌تر)

تمرین ۶ - سؤال ۱. (بگوید) ۲. (با او)(تماس بگیرم) ۳. (می‌خواهی) ۴. (بفروش) ۵. (پر) ۶. (بلیت) ۷. (نوشتی) ۸. (دیدی)

تمرین ۷ - سؤال ۱. (باور بکنم) ۲. (دوست نمی‌شود) ۳. (از هوش می‌رفت) ۴. (نتوانستم)(جواب بدهم) ۵. (خسته شدم) ۶. (می‌میرم) ۷. (زنگ بزنم) ۸. (دیوانه می‌شوم)

تمرین ۸ - سؤال ۱. (بچّه) ۲. (سرما) ۳. (کتابفروشی) ۴. (بانک) ۵. (ایرانی) ۶. (بزرگ)

تمرین ۹ - سؤال ۱. (تمام کرده باشد) ۲. (‬دور انداخته باشد‮) ۳. (‬خراب شده باشد) ۴. (گذاشته باشد) ۵. (‬باور کرده باشد) ۶. (‬برگشته باشد) ۷. (‬افتاده باشد) ۸. (‬فراموش کرده باشد) ۹. (رفته باشد)

تمرین ۱۰ - سؤال ۱. (را) ۲. (از) ۳. (از) ۴. (به) ۵. (با)

کلمه هایِ‮ ‬تازه 編集

‮پَرداختَن‮ / ‬پَرداخت‮ / پَرداز


  • اَخلاق ‬:akhlāq‮ ‬:性格
  • اَز بَس‬:az bas‮ ‬:大変~なので
  • اَز دَست دادَن‮(‬را‮)‬ ‬:az dast dādan‮ ‬:失う、失くす
  • اَز هوش رَفتَن‬:az h‮ū‬sh raftan‮ ‬:失う
  • اِنگار:engār‮ ‬:仮定する、想像、ように、まるで、?たかも
  • بِه دَرد خوردَن‬:be dard khordan‮ ‬:役に立つ
  • پایین‮ ‬:pāī‬n‮ ‬:下に、下の、下部
  • پَرداختَن‮(‬را‮ - ‬بِه‮)‬ ‬:pardākhtan‮ ‬:払う
  • پُستِ‮ ‬سِفارِشی‮‬:post-e sefāresh‮ī‬:書留便
  • تَقاضا‮‬:taqāzā:頼み、要請
  • تَقاضا دادَن‮(‬بَرایِ‮)‬:taqāzā‭ ‬dādan‮ ‬:要求する、頼む
  • چِلُو:chelo‮ ‬:御飯
  • چِنین ‬:chen‮ī‬n‮ ‬:このような、このように
  • دور اَنداختَن‮ (‬را‮)‬ ‬:d‮ū‬r andākhtan‮ ‬:捨てる
  • دیوانِه‬:d‮ī‬vāne‮ ‬:頭がおかしい人、精神病気、狂気の、狂人
  • رَسم‬:rasm‮ ‬:習慣、儀式、方法
  • سَرما خُوردَن ‬:sarmā‭ ‬khordan‮ ‬:風邪を ひく
  • سِفارِش دادَن (را‮)‬‮‬:sefāresh dādan‮ ‬:注文する
  • شُروع کَردَن‮(‬را‮)‬ ‬:shorūʿ‬‭ ‬kardan‮ ‬:始める
  • صِدا کَردَن‮(‬را‮)‬:sedā‭ ‬kardan‮ ‬:呼ぶ
  • کاش ‬:kāsh‮ ‬:だったらよいのにな?
  • کَباب‮‬:kabāb‮ ‬:キャバ-ブ、焼肉
  • مِثلِ‮‬:mesl-e‮ ‬:例えば
  • مَدرَک‬:madrak‮ ‬:書類、証拠
  • مُوافِقَت شُدَن‮( ‬با‮ )‬‬:movāfeqat shodan‮ ‬:合格する、承認される
  • هَر جا:har-jā:どこでも
  • هَر چِه ‬:har-che‮ ‬:いかにーでも、する物は何でも、どんなことがーでも
  • هَر چیز:har-ch‮ī‬z‮ ‬:なんでも、すべて
  • هَر طور شُدِه‬:har-tour shode‮ ‬:どうしても、是非
  • هَر کُدام ‬:har-kodām‮ ‬:めいめい、だれでも、どれでも
  • هَر کَس:har-kas‮ ‬:だれでも、する者は誰でも
  • هَر وَقت‮‬:har-vaqt‮ ‬:いつでも、~たら